رزارزا، تا این لحظه: 11 سال و 29 روز سن داره

شاه نی نی

کولیک

رزای عزیزم گل نازم دیشب دلم از گریه هات ریش شد . تو که اونقدر آروم و نازی گاهی از گریه کردن خسته و ناله میزدی. کولیکت ساعت 8 اومده بود سراغت و من و بابائیت هر کاری برات کردیم که اروم بشی اما فایده نداشت و دلت حسابی درد میکرد بغلت کردیم دمر گرفتیمت نافت رو بر خلاف ساعت ماساژ دادیم حوله گرم کردی اما همچنان گریه میکردی تا جائی که حتی پوشکت رو هم باز کردیم 5 دقیقه اروم بودی بازی کردی ، اشکات از گوشه ی چشمات می اومد پائین و جیگرمونو در میاورد ، بالاخره اونقدر اشک ریختی که به پدرت گفتم ببریمت بیرون و ما هم کلی کار داشتیم اما همه چیزو رها کردیم و سوار ماشین شدیم اومدیم بیرون . اروم شدی و چراغ های خیابون رو نگاه میکردی اما بازم درد اومد سراغت ...
29 ارديبهشت 1392

باز هم عکس های جدید رزا کوچولو

روی مبل نشستم و هر لحظه امکان افتادنم هست یه کم خیالم راحت تره آخه مامانم نزدیک تره  اینجا خیلی ذوق کردم  اینجا هم معلوم نیست یه چیز ترش فکر کنم خوردم  از فضا اومدم و از دیدن زمین متعجبم  اینجا مهندس شدم و دارم نظریه ام رو ابراز می کنم  اینجا روی بعضی ها که میگن اگه دماغ نداشتی عینکت رو کجا میذاشتی رو کم کردم . اینجا دارم به مامان و بابا پز میدم  اینجا هم دیگه بابا منو بغل کرده و یاد آوری کرده بهم که هنوز خیلی کوچولوم.   خوب دیگه بای   ...
19 ارديبهشت 1392

عکس های جدید

امروز 38 روزتونه . جالبه چهلمتون می افته به سالگرد ازدواج من و بابائی . این عکس ها رو هم دایی مامانت تو حیاط خونه ی مامان بزرگت گرفته . خیلی خوجلن .             ...
18 ارديبهشت 1392

خاطره زایمان من

قرار بود روز 15 فروردین 1392 زایمان کنم .روز 8 عید بود که درد اومد سراغم . خوب نی نی رو حس میکردم به پاهام کشاله هام و باسنم فشار می آورد و راه رفتن رو برام مشکل کرده بود . نه تنها راه رفتن بلکه نشستن و خوابیدن . به همسرم گفتم بریم کرج کردان دیزی بخوریم. بعدها همسرم گفت من زیاد مایل نبودم راستش میترسیدم یه دفعه تو ماشین زایمان کنی اما رفتیم و یه آبگوشت حسابی زدیم تو رگ . وقتی بر میگشتیم تو راه درد شدیدی منو گرفت که اشکم سرازیر شد . روز جمعه هم بود و همسرم گفت خوب یه زنگ به دکترت بزن . نمیخواستم روز تعطیل دکترم رو خراب کنم. اما چون درد شدید بود زنگ زدم که متاسفانه جواب نداد . برگشتیم خونه و من خوابیدم حدود ساعت های 7 یا 8 بود که دکترم بهم اس...
16 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

زن بودن کار مشکلیست،مجبوری:مثل یک بانو رفتار کنی,مثل یک مرد کار کنی,مثل یک دختر جوان به نظر برسی و همانند یک خانوم مسن فکر کنی..! روز زن بر تمامی مادران و زنان مبارک باد .   رزا دختر گلم دیروز بردمتون سونو گرافی یک ماهگی . الحمدالله مشکلی نبود امروز هم سونو رو میبرم دکترتون ببینه . امیدوارم سالهای سال تندرست باشید . ...
11 ارديبهشت 1392

یک ماهگی

امروز 11 اردیبهشت بود و یک ماهگی شما . ماشالله خیلی نازو خوشگل شدین . جدیدا یه کم کولیک دارید که من و بابا رو از ساعت 8 به بعد مشغول کرده البته زیاد گریه نمیکنید اما 5 دقیقه به 5 دقیقه یه جیغ میزنید که دل من و بابا ئیتون غش میره . بغل پدرتون راحت ترین چون دستاش بزرگه و راحت تو بغلش جا میشی . بردمت دکتر که دو تا قطره داد کولیک پد و کولیک ایز که اونا رو میخوری بهتری. برات آرزوی سلامتی دارم خانمم . اینم عکس یک ماهگیتون   ...
11 ارديبهشت 1392

سالگرد عقد

امروز سالگرد عقد من و پدرت بود رزا جان . پارسال در روز 8 اردیبهشت من و پدرت به عقد هم در اومدیم و کمتر از یک سال هم خداوند برای تکمیل خوشبختیمون شما رو به ما داد .تو خونه داشتم به شما شیر میدادم که پدرت اومد و منو بوسید و بهم یه بلوز خیلی خوشگل هدیه داد . البته نا گفته نماند که 21 اردیبهشت سالگرد ازدواجمونه که پدرتون گفتند هدیه تون محفوظه . من هم همینجا از بابا جونت تشکر میکنم. ...
8 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

رزاي نازم، تازگی ها هوشیار شدین و همش بازی میخواهین، امروز بردمتون شنوایی سنجی كه شكر خدا خوب بود. بعد هم كه با مامان بزرگت رفتيم براتون لباس خریدیم. مثل ماه شدین ماشاالله. یه کم هم دل درد گرفتین که مامان بزرگ بهتون عرق نعنا داد . دیروز هم که بابایی براتون انار پیدا کرد تا یه قطره بچکونیم تو دهانتون تا زردیتون بهتر شه . آخه تو این فصل که انار نیست .    این عکس روز دومته     ...
3 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شاه نی نی می باشد